آغاز بعثت
تقویم هجری قمری |
روز واقعه:27 رجب |
سال چهلم عام الفیل |
تاریخ آغاز بعثت
علمای شیعه اتفاق نظر دارند که آن حضرت روز بيست و هفتم ماه رجب سال چهلم عام الفيل به پیامبری مبعوث گشته است. كه با روز نوروز مطابق بود. اما علماي اهل تسنن هفدهم یا هجدهم یا نوزدهم ماه مبارک رمضان را تاریخ بعثت آن حضرت دانسته اند. حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله و سلم به سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شد.
چگونگی بعثت
از جمله احاديثى كه آغاز بعثت را به خوبى و با تفصیل بیشتری روشن مى سازد، روايتى است از حضرت امام هادی عليه السلام است. علی دوانی در کتاب تاریخ اسلام این روایت را به این صورت نقل می نماید:
«هنگامى كه محمد صلى الله عليه و آله ترك تجارت شام گفت و آن چه خدا از آن راه به وى بخشيده بود به مستمندان بخشيد، هر روز به كوه حرا مى رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مى نگريست، و شگفتى هاى رحمت و بدايع حكمت الهى را مورد مطالعه قرار مى داد.
به اطراف آسمان ها نظر مى دوخت، و كرانه هاى زمين و درياها، درهها، دشت ها و بيابان ها را از نظر مى گذرانيد، و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهى، درس عبرت مى آموخت.
از آن چه مى ديد، به ياد عظمت خداى آفريننده مى افتاد. آن گاه با روشن بينى خاصى به عبادت خداوند اشتغال مى ورزيد. چون به سن چهل سالگى رسيد خداوند نظر به قلب وى نمود، دل او را بهترين و روشن ترين و نرم ترين دل ها يافت.
در آن لحظه خداوند فرمان داد درهاى آسمان ها گشوده گردد. محمد صلى الله عليه و آله از آن جا به آسمان ها مى نگريست، سپس خدا به فرشتگان امر كرد فرود آيند، و آن ها نيز فرود آمدند، و محمد صلى الله عليه و آله آن ها را مى ديد. خداوند رحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمان ها به سر محمد صلى الله عليه و آله و چهره او معطوف داشت.
در آن لحظه محمد صلى الله عليه و آله به جبرئيل كه در هالهاى از نور قرار داشت نظر دوخت. جبرئيل به سوى او آمد و بازوى او را گرفت و سخت تكان داد و گفت: اى محمد! بخوان. گفت: چه بخوانم؟ «ما اقرا»؟
جبرئيل گفت: «نام خدايت را بخوان كه جهان و جهانيان را آفريد. خدائى كه انسان را از ماده پست آفريد (نطفه). بخوان كه خدايت بزرگ است. خدائى كه با قلم دانش آموخت و به انسان چيزهائى ياد داد كه نمى دانست».
پيك وحى، رسالت خود را به انجام رسانيد، و به آسمان ها بالا رفت. محمد صلى الله عليه و آله نيز از كوه فرود آمد. از مشاهده عظمت و جلال خداوند و آن چه به وسيله وحى ديده بود كه از شكوه و عظمت ذات حق حكايت مى كرد، بیهوش شد، و دچار تب گرديد.
از اين كه مبادا قريش و مردم مكه نبوت او را تكذيب كنند، و به جنون و تماس با شيطان نسبت دهند، نخست هراسان بود. او از روز نخست خردمندترين بندگان خدا و بزرگترين آن ها بود. هيچ چيز مانند شيطان و كارهاى ديوانگان و گفتار آنان را زشت نمى دانست.
در اين وقت خداوند اراده كرد به وى نيروى بيشترى عطا كند، و به دلش قدرت بخشد. بدين منظور كوهها و صخرهها و سنگلاخ ها را براى او به سخن در آورد. به طورى كه به هر كدام مى رسيد، به وي اداى احترام مى كردند. و مى گفت: السلام عليك يا حبيب الله! السلام عليك يا ولى الله! السلام عليك يا رسول الله!
اى حبيب خدا مژده باد كه خداوند تو را از همه مخلوقات خود، آن ها كه پيش از تو بودهاند، و آن ها كه بعدها مى آيند برتر و زيباتر و پرشكوه تر و گرامى تر گردانيده است. از اين كه مبادا قريش تو را به جنون نسبت دهند، هراسى به دل راه مده. زيرا بزرگ كسى است كه خداوند جهان به وى بزرگى بخشد، و گرامى بدارد! بنابراين از تكذيب قريش و سركشان عرب ناراحت مباش كه عن قريب خدايت تو را به عالى ترين مقام خواهد رسانيد، و بالاترين درجه را به تو خواهد داد.
پس از آن نيز پيروانت به وسيله جانشين تو امام علی بن ابي طالب عليه السلام از نعمت وصول به دين حق برخوردار خواهند شد، و شادمان مى گردند. دانش هاى تو به وسيله دروازه شهر حكمت و دانشت على بن ابي طالب در ميان بندگان و شهرها و كشورها منتشر مى گردد. بزودى ديدگانت به وجود دخترت فاطمه زهرا سلام الله عليها روشن مى شود، و از وى و همسرش على، حسن و حسين كه سروران بهشتيان خواهند بود، پديد مى آيند.
عن قريب دين تو در نقاط مختلف جهان گسترش مى يابد. دوستان تو و برادرت على پاداش بزرگى خواهند يافت. لواى حمد را به دست تو مى دهيم، و تو آن را به برادرت على مى سپارى. پرچمى كه در سراى ديگر همه پيغمبران و صديقان و شهيدان در زير آن گرد مى آيند، و على تا درون بهشت پرنعمت فرمانده آن ها خواهد بود.
من در پيش خود گفتم: «خدايا! اين على بن ابي طالب كه او را به من وعده مى دهى كيست؟ آيا او پسر عم من است؟ ندا رسيد اى محمد! آرى، اين على بن ابي طالب برگزيده من است كه به وسيله او اين دين را پايدار مى گردانم، و بعد از تو بر همه پيروانت برترى خواهد داشت.
در اين حديث همه چيز راجع به آغاز كار پيغمبر گفته شده است. جاى تعجب است كه مفسران اسلامى به خصوص مفسران شيعه از اين حديث شريف و نقل آن در تفسير سوره اقرا غافل ماندهاند، با اين كه نكات جالب و تازهاى از تاريخ حيات پيغمبر را بازگو مى كند، كه مى بايد مسلمانان از آن آگاه گردند.
ملاحظه مى كنيد كه پيغمبر بدون هيچ گونه تشريفات مادى يا اشكالاتى كه در احاديث اهل تسنن بود، به مقام عالى پيغمبرى رسيد. با قدم هائى شمرده و ديدى وسيع و قدرتى خارق العاده به خانه بازگشت.
همين كه وارد خانه شد پرتوى از نور و بوئى خوش فضاى خانه را فرا گرفت. خديجه پرسيد اين چه نورى است؟ پيغمبر فرمود: اين نور نبوت است. اى خديجه! بگو لا اله الا الله و محمد رسول الله.
سپس پيغمبر ماجراى بعثت را چنان كه اتفاق افتاده بود براى حضرت خديجه شرح داد و افزود كه جبرئيل به من گفت: «از اين لحظه تو پيغمبر خدائى».
خديجه كه از سال ها پيش هالهاى از نور نبوت در سيما درخشان همسر محبوب خود ديده و از كردار و رفتار و گفتار او هزاران راز نهفته و شادى بخش خوانده بود گفت: به خدا دير زمانى است كه من در انتظار چنين روزى به سر بردهام، و اميدوار بودم كه روزى تو رهبر خلق و پيغمبر اين مردم شوى.
بدين گونه محمد بن عبدالله برازنده ترين مردم قريش كه سوابق درخشان او نزد عموم طبقات روشن و از لحاظ ملكات فاضله و سجاياى اخلاقى و خصال روحى شهره شهر بود، برفراز كوه حرا از جانب خداوند يكتا به مقام عالى نبوت و رهبرى خلق برگزيده شد، و خاتم انبيا گرديد.
پانویس